Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - ماهنامه همشهري 24 - صوفيا نصرالهي: در سال هاي اخير بيشتر از پنجاه درصد از بازيگران جواني که تبديل به ستاره شده اند الگويشان مارلون براندو بوده. حتي اگر در حرف هايشان مستقيم به اين ماجرا اشاره نکرده باشند از شيوه بازي شان مي توانيد اين نکته را متوجه شويد. نمونه هاليوودي اش تام هاردي است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



حتي در فيلمي مثل «لاک» که نبايد بازي برون گرايانه اي داشته باشد. در اين فيلم تلاشي که براي بازي خوب دارد (و البته واقعا هم خوب است) کاملا نظر مخاطب را جلب مي کند. در ميان بازيگران اروپايي هم ماتياس خونِراتس بهترين مثال است که اصلا لقبش مارلون براندوي بلژيک است. و البته وقتي صحبت از اين گروه مي شود نمي توان رايان گاسلينگ را از قلم انداخت.

گاسلينگ که بعد از نامزدي اسکار براي فيلم «لالاند» بيشتر در مرکز توجه قرار گرفته است برخلاف بقيه هم نسلانش چيزي از جنس بازيگران کلاسيک هاليوود در خودش دارد. در عين حال که نقش هاي متفاوت بازي مي کند و توانايي اش را در ژانرهاي مختلف به رخ مي کشد، شبيه ستاره هاي قديمي يک جور راحتي و رواني در بازي اش دارد که تماشاگر را مجذوب مي کند.

بازي اش گرم است، حتي وقتي در فيلم سردي مثل «رانندگي» نقش آفريني مي کند. در يکي- دو دهه اخير احتمالا مي شود از تام کروز به عنوان ستاره اي نام برد که اين ويژگي را در بازي اش دارد. چه در «ماموريت: غيرممکن» باشد و چه در «چشمان تمام بسته» جوري جلوي دوربين مي رود که انگار آسان ترين کار جهان را انجام مي دهد. گاسلينگ هم به خصوص در فيلم هاي عاشقانه و کمدي رمانتيک ها بيشتر اين ويژگي اش را نشان مي دهد.





به عقب تر که برگرديم گاسلينگ هميشه روياي بازيگري داشته. خودش در يکي از گفت و گوهايش گفته بود که هميشه دلش مي خواسته آدم سرگرم کننده اي باشد. همين باعث مي شود به سوي بازيگري سوق پيدا کند. آن قدر که در دوازده سالگي آزموني براي شرکت در يکي از برنامه هاي تلويزيوني ديزني بدهد و اتفاقا در آزمون هم قبول شود. تمام نوجواني اش به حضور جلوي دوربين برنامه هاي سرگرم کننده مي گذرد. و نوزده ساله که مي شود تصميم مي گيرد بازيگري را جدي تر دنبال کند. اما گاسلينگ بازيگر قرن بيست و يکم است.

به همين دليل اولين نقش اصلي اش را در دومين فيلمش «مومن» بازي مي کند. نقشي که به خاطر پيشينه مذهبي مورمون خانواده اش به او پيشنهاد مي شود. از شانس خوب يا هوشمندي گاسلينگ در انتخاب فيلم است که «مومن» جايزه بزرگ هيئت داوران را از جشنواره ساندنس مي گيرد و بازي گاسلينگ به چشم منتقدان مي آيد.

بازي اش در اين فيلم شايد خيلي پخته نباشد اما به وضوح پتانسيل هاي او را نشان مي دهد. رايان گاسلينگ اين فيلم شبيه بمبي آماده انفجار است. گرچه انتخاب هاي بعدي اش به خوبي «مومن» از کار درنيامدند اما همان طور که ليزا شوارتزبام، منتقد اينترتينمنت ويکلي درباره اين دوره از بازي اش نوشته بود: «او يک پديده مستعد است که در هر فيلم سطح پاييني هم مي تواند خودش را نشان بدهد».

گاسلينگ حتي در فيلم هاي متوسطش هم کاراکتر کاريزماتيک و حضور گرمي داشته. بازي اش در «دفترچه خاطرات» ساخته نيک کاساوتيس که براي طرفداران سينما يک کالت عاشقانه شد و گاسلينگ را به چهره اي آشنا براي مردم عادي تبديل کرد. شايد از همين نوع باشد. اين حضور، به خصوص از آن جهت شگفت انگيز بود که صحنه هاي دونفره او وريچل مک آدامز در فيلم کم اند و در بيشتر سکانس ها گاسلينگ بايد به تنهايي چهره يک جوان عاشق را به تصوير بکشد.

بعد از اين فيلم گاسلينگ طرفداران خودش را به خصوص ميان نسل جوانتر پيدا کرد. «لارس و دختر گم شده» يکي از بهترين بازي هاي اوست. مي شود گفت اولين بار در اين فيلم است که اين بازيگر درک عميق روان شناختي اش را از کاراکتري که بازي مي کند به رخ مي کشد. گرچه بازي اش را با مارلون براندو مقايسه کردند اما خودش گفت که از جيمز استوارت فيلم «هاروي» الهام گرفته و واقعا هم شيوه بازي اش به استوارت نزديک تر بود.

همان سادگي را روي پرده داشت که مخاطب را مجذوب مي کرد اما اولين بار که واقعا از او در فيلمي ستايش شد سال 2010 بود. وقتي که درک سيانفرانس درام عاشقانه «ولنتاين غم انگيز» را با بازي او و ميشل ويليامز ساخت. اين فيلم جمع و جور که معلوم بود با بودجه کمي هم ساخته شده بيش از هر عنصر ديگري بر بازي و ترکيب دو بازيگر اصلي اش استوار بود.





گاسلينگ در نقش مرد جواني که در زندگي اش شکست خورده و در رابطه عاطفي اش هم به بن بست رسيده اما هنوز عاشق همسرش است، درخشان ظاهر مي شود. آن روحيه شکننده و آسيب پذير را آن قدر خوب تصوير مي کند که بعد از تمام شدن فيلم، مخاطب آرزو مي کند کاش فيلم ادامه پيدا مي کرد و سرانجام خوشي براي مرد جواني مي ديديم که با سر زمين مي خورد اما به خاطر زني که دوستش دارد حاضر است از عشقش هم عبور کند.

آن صحنه محبوب خوره هاي فيلم را که گاسلينگ براي دختر جوان گيتار مي زند و حال خوشي دارد کنار آن سکانس نهايي بگذاريد که نااميد و خسته و متلاشي از خانواده اش دور مي شود. گاسلينگ در اين پروسه که با فلاش بک روايت مي شود، و همين کارش را سخت تر مي کرده، خردشدن تدريجي کاراکترش را تصوير مي کند. آن قدر باورپذير و ملموس و احساس برانگيز که اشک مخاطب را درمي آورد؛ بدون آن که روي پرده دست و پا بزند يا حرکت اضافي انجام بدهد.

همه چيز در اوج آرامش فيزيکي (حتي در سکانس دعوا در بيمارستان) و در چهره اش اتفاق مي افتد؛ صورتي که از عشق ويران مي شود. و اين نااميدي آنقدر خوب در صورتش نقش مي بندد که تماشاگر با هر آنچه بر او گذشته همراه مي شود و اندوهش را باور مي کند.

گاسلينگ با «ولنتاين غم انگيز» توانست جايگاهش را در نقش جوان عاشق پيشه شکست خورده غمگين تثبيت کند. در فيلم محبوب نيکلاس ويندينگ رفن، «رانندگي»، به نوعي همان نقش اما اين بار به شکلي دروني تر تکرار مي شود. بسياري از مخاطبان جدي سينما «رانندگي» را بهترين نقش آفريني گاسلينگ مي دانند.

به خصوص در ايران بازي در نقش مردهاي مرموز ساکت تبهکار که البته يک پاشنه آشيل احساساتي هم دارند از زمان «حرفه اي: لئون» به اين طرف و حتي قبل تر طرفدار دارد. نقشي که گاسلينگ در «رانندگي» دارد نشان مي دهد او از پس نقش هاي غيراحساسي و خشک و خشن هم بر مي آيد و مي تواند به صورتش که معمولا ساده و دوست داشتني و گرم است خشونت و سردي هم بدهد و با اين حال درک و دريافت رمانتيکي در بازي اش نمايان باشد.





البته کساني هم هستند که بازي شوخ و شنگ او را در کمدي «عشق ديوانه وار احمقانه» ترجيح مي دهند. گاسلينگ زماني گفته بود: «بيشتر نقش هايي را بازي مي کنم که به خودم نزديک اند چون هنوز آن قدر بازيگر خوبي نشده ام». حس شوخ طبعي و گرماي کاراکتر «عشق ديوانه وار احمقانه» به گاسلينگ نزديک است. فيلمي که سويه ديگري از توانايي هاي آقاي بازيگر را نشانمان مي دهد. بازيگري که اگر بخواهد مي تواند از کاريزمايش شوخ طبعانه استفاده کند.

و بيراه نيست اگر بگوييم همه اين ويژگي ها در «لالالند» دمي ين شزل به بهترين شکل بروز پيدا کرده اند. اين بهترين بازي فقط مربوط به صحنه هاي رقص و آواز نيست که اگر نگوييم در حد سلطان موزيکال هاي کلاسيک، فرد آستر است، از بسياري ستارگان آن دوره کم ندارد. اما ويژگي بارزتري که باعث مي شود بازي اش تحسين برانگيز بشود، از پيچيدگي کاراکتر سباستين مي آيد که گاسلينگ کاملا آن را درک کرده.

سباستين هم حزن دارد، هم شادي، هم رويا، هم نااميدي، و گاسلينگ همه اينها را که چکيده کارنامه بازيگري اش در طول اين سال بوده توانست در يک فيلم تمام و کمال به نمايش بگذارد. حضورش به وضوح حتي روي بازي اما استون هم سايه مي اندازد. از آن بازي هايي است که کاراکتر را برايمان آشنا و دوست داشتني مي کند.

حالا با اطمينان بيشتري مي توان گفت که به بازيگران درجه يک سينما يک نفر ديگر هم اضافه شده؛ بازيگري که گستره توانايي اش از درام خانوادگي تا فيلم گنگستري و موزيکال را در بر مي گيرد و در همه آنها آن قدر باورپذير است که مي توانيم دوستش داشته باشيم، با او همذات پنداري کنيم و لحظه به لحظه احساساتش را باور کنيم.

The Notebook; 2004


دفترچه خاطرات





در «دفترچه خاطرات» رايان گاسلينگ 24 ساله بود. بعد از شش سال تجربه بازي در سريال هاي تلويزيوني و چهار سال کار در سينما و هم بازي شدن با بازيگراني مانند دنزل واشنگتن، حالا وقت آن بود که سينماگران او را به عنوان يک بازيگر حرفه اي بشناسند. اين اتفاق براي گاسلينگ در «دفترچه خاطرات» افتاد. فيلمي به کارگرداني نيک کاساوتيس که اقتباسي از يکي از رمان هاي عاشقانه و پرفروش عامه پسند در آمريکا بود. گاسلينگ در اين فيلم پسر عاشق پيشه اي بود که تماشاگران را حسابي مجذوب خودش کرد. نقشي که او را به شهرت رساند و تا نزديکي دريافت مجسمه اسکار برد.



Half Nelson; 2006




نيمه نلسون





گاسلينگ در اولين فيلم بند رايان فلک در نقش معلمي مرموز با زندگي پنهاني خوش درخشيد. او در نقش «دن وان» هيچ وقت توضيح نمي دهد به چه دليل مشخصي اين حجم عظيم درد و رنج خودخواسته را براي زندگي پنهانش انتخاب کرده است و در طول تماشاي فيلم شايد بيننده هم از خودش درباره اين چرايي نپرسد. يکي از دلايلش هم مي تواند بازي خوب گاسلينگ در باورپذيرکردن اتفاق ها باشد. گاسلينگ ابعادي به شخصيت وان داده که او را براي بيننده بسيار ملموس مي کند. گاسلينگ براي «نيمه نلسون» نامزد بهترين بازيگر نقش اول مرد در چندين جايزه و جشنواره مهم از جمله اسکار شد.



Lars & The Real Girl; 2007


لارس و دختر واقعي





ده سال قبل وقتي کريگ گيلسپي «لارس و دختر واقعي» را مي ساخت، کمتر کسي فکر مي کرد روزي برسد که ايده فيلم او و دوستي پسري با يک دختر مجازي باورپذير باشد. به همين دليل ايده رابطه پسري با يک عروسک بزرگ را به يک کمدي رمانتيک تبديل کرد. بازي گاسلينگ در «لارس و دختر واقعي» اين قدر طرفدار داشت که او را براي اولين بار نامزد دريافت جايزه بهترين نقش اول مرد گلدن گلوب کرد. اما رقابت را به جاني دپ به خاطر بازي در فيلم «سوييني تاد: آرايشگر شيطان صفت خيابان فليت» باخت.



Blue Valentine; 2010


ولنتاين غم انگيز





«ولنتاين غم انگيز» رايان گاسلينگ را در نقش مرد عاشق پيشه هاليوود تثبيت کرد. او در «ولنتاين غم انگيز» عاشق غم زده اي بود که همه تلاشش را کرد تا يک ازدواج رو به پايان را نجات دهد. اما از آنجايي که ظاهرا در همه دنيا هيچ راه نجاتي براي ازدواج هاي روبه پايان وجود ندارد، کاري از دستش بر نمي آيد. گاسلينگ براي بازي در اين فيلم شانزده بار نامزد دريافت جايزه، از جمله گلدن گلوب، شد.



Crazy, Stupid, Love; 2011


عشق ديوانه وار احمقانه





رايان گاسلينگ «عشق ديوانه وار احمقانه» را يک سال بعد از «ولنتاين غم انگيز» بازي کرد. درون مايه اين فيلم هم مانند «ولنتاين غم انگيز» درباره رابطه زوج ها بعد از ازدواج، البته با حال و هواي کمدي است. گاسلينگ دقيقا سيري شبيه نام تحت اللفظي فيلم يعني «ديوانه»، «احمق» و بعد «عشق» را طي مي کند. مردي که راه و روش معاشرت با آدم ها را خوب مي داند ولي چندان به عشاق شدن اعتقادي ندارد. اما بعد از ملاقات با هانا «اما استون» همه معادلات زندگي اش تغيير مي کند. رايان گاسلينگ براي بازي در اين فيلم هم نامزد دريافت جايزه گلدن گلوب شد، اما در نهايت اين جايزه را به رقيبش جرج کلوني واگذارکرد.



Drive; 2011


رانندگي





گاسلينگ در «رانندگي» کم ديالوگ ترين فيلم کارنامه اش را بازي کرده است. او در نقش راننده اي افسرده حال فقط در صورت لزوم حرف مي زند. راننده اي که صبح ها به عنوان بدل کار سر صحنه فيلم مي رود و شب ها به راننده تاکسي اي در کوچه پس کوچه هاي لس آنجلس تبديل مي شود. «رانندگي» هشتمين فيلم بلند نيکلاس ويندينگ رفن دانمارکي است. رفن خودش مي گويد اين فيلم را براي اداي دين به «راننده تاکسي» اسکورسيزي ساخته. با اين که گاسلينگ در اين فيلم از نقش هايي که تا آن زمان بازي کرده بود، فاصله زيادي داشت، اما منتقدان بيشتر تحت تاثير خود فيلم قرار گرفتند تا بازي متفاوت گاسلينگ.



The Ides of March; 2011


نيمه ماه مارس





جرج کلوني براي نقش استفان ميرز در چهارمين فيلم بلندش سراغ رايان گاسلينگ رفت. گاسلينگ در «نيمه ماه مارس» مانند «رانندگي» شخصيت متفاوتي را بازي مي کند. او حالا جوان سياستمداري است که از زد و بندهاي پشت پرده سر در مي آورد، مي داند از چه کساني براي روز مبادا سند و مدکر جمع کند و قبل از اين که دخلش بيايد، چطور فاتحه آدم هاي ناخوشايند دور و برش را بخواند. «نيمه ماه مارس» در چندين رشته اصلي مانند بهترين فيلمنامه و کارگرداني نامزد اسکار شد و گاسلينگ هم براي سومين بار نامزد گلدن گلوب، که در نهايت در صاحب همه اين جايزه ها ناکام ماند.



The Big Short; 2015


رکود بزرگ





«رکود بزرگ» اقتباسي از يکي از کتاب هاي پرفروش غيرداستاني درباره بحران مالي امريکا در سال 2008 است. آدم مک کي براي نشان دادن اين بحران اقتصادي مانند اسکورسيزي در «گرگ وال استري» قصه اش را با کمدي پيوند زده است. گاسلينگ در نقش جرد ونت، سرمايه گذار تازه کاري است که حاضر است براي منافعش آدم هم بکشد. «رکود بزرگ» اسکار بهترين فيلمنامه اقتباسي را از آن خود کرد.



The Nice Guys; 2016


مردان خوب





مي شود اين طور گفت که کندي «مردان خوب» هجويه اي بر «محرمانه لس آنجلس» است. راسل کرو در اين فيلم، کارآگاهي خصوصي است که در طول پيگيري پرونده قتل يک بازيگر زن به يک کارآگاه دست و پا چلفتي (رايان گاسلينگ» بر مي خرود. آنها براي حل اين پرونده مجبور مي شوند يک تيم دونفره تشکيل دهند و با هم در موقعيت هاي مختلف قرار بگيرند.

«مردان خوب» در ابتدا قرار بود يک سريال تلويزيوني باشد، اما در نهايت به يک فيلم کمدي جمع و جور تبديل شد که چندان در گيشه موفق نبود.



LaLa Land; 2016


لالالند





هيچ کس انتظارش را نداشت فيلم موزيکالي به سبک و سياق کلاسيک اين قدر اقبال تماشاگران و منتقدان را داشته باشد. همه جايزه هاي مهم سال را درو کند و احتمالا تا سال ها بعد به يکي از پديده اي تاريخ سينماي جهان تبديل شود. گاسلينگ در نقش مردي آوازخوان نامزد جايزه اسکار شد و بالاخره بعد از سه بار نامزدي جايزه گلدن گلوب اين جايزه را به خانه برد. گاسلينگ که تجربه خوانندگي دارد و به سازهاي پيانو و گيتار مسلط است، در «لالالند» به مرد عاشق پيشه سال هاي قبلش بر مي گردد. مردي که موسيقي و آواز زندگي اش را از اين رو به آن رو مي کند.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۰۸۰۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بادشتوبر: هری کین باید ثابت کند مرد بازی‌های بزرگ است

مدافع سابق بایرن مونیخ معتقد است که هری کین می‌تواند نقش کلیدی در مقابل رئال مادرید ایفا کند.

طرفداری | هولگر بادشتوبر، مدافع پیشین بایرن مونیخ که سال گذشته از دنیای فوتبال خداحافظی کرد، در مورد هری کین و ستاره انگلیسی رئال مادرید، جود بلینگام صحبت کرده است.

هری کین، ستاره انگلیسی تیم بایرن مونیخ، در آستانه بازی حساس نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان اروپا مقابل رئال مادرید، در کانون توجهات قرار گرفته است. هولگر بادشتوبر ، مدافع پیشین بایرن مونیخ که در سال ۲۰۱۳ با این تیم قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شده است در مصاحبه با میرر، معتقد است که کین باید در بازی مقابل رئال مادرید ثابت کند که او مرد بازی‌های بزرگ است.

بادشتوبر در مورد نقش کلیدی هری کین در بازی مقابل رئال مادرید می‌گوید:

بله، فشار وجود دارد، اما وقتی به مهاجمان بزرگ فکر می‌کنید، آنها در این مسابقات عملکرد خوبی دارند. وقتی می‌خواهید مانند بایرن قهرمان لیگ قهرمانان شوید، به بازیکنی مثل کین نیاز دارید و باواریایی‌ها در هر دو بازی نیمه‌نهایی به گل‌های او نیاز دارند. به همین دلیل است که فکر می‌کنم نقش او الان خیلی مهم است و در حالی که فشار زیادی روی دوش اوست، فکر می‌کنم می‌تواند از پس آن برآید.

او باید خودش را در چنین بازی‌های مهمی نشان دهد. هری کین به سرعت در تیم جا افتاد و همچنین با فرهنگ آلمان سازگار شد و این کار به آسانی که به نظر می‌رسد نیست. اما در نیمه دوم فصل، فکر می‌کنم به خصوص در بازی‌های بزرگ مقابل دورتموند و بایرلورکوزن، تاثیرگذاری او به بزرگی بازی‌های قبلی نبود. بازی مقابل رئال مادرید فرصت بسیار خوبی برای کین است تا نشان دهد مرد چنین بازی‌های بزرگی است و به‌نظرم او می‌تواند نقش کلیدی ایفا کند.

مدافع سابق بایرن مونیخ در پایان گذری به ستاره انگلیسی جوان رئال مادرید، جود بلینگام زد و گفت:

او خیلی خیلی سریع با فرهنگ اسپانیا و محیط بسیار خاص رئال مادرید سازگار شد. بلینگام مصمم است و ما از پتانسیل بالای او آگاهیم، اما این پیشرفت برای من به طرز خارق‌العاده‌ای جذاب بوده است، زیرا او بسیار سرسخت است و ضریب هوشی بازی او بسیار بالاست. او در رئال مادرید آزادی زیادی دارد، می‌تواند در هر جای زمین بازی کند و در ابتدای فصل تقریباً در هر بازی گلزنی می‌کرد.

از دست ندهید ????????????????????????

کری عجیب ستاره سپاهان برای پرسپولیس؛ داستان پلنگ و تمساح هالند سیبیلو؛ استایل عجیب غول نروژی تعجب بایرن مونیخ از پدرخوانده: چرا آن حرف‌ها را زدی؟  سرمربی شمس‌آذر: بین ما و پرسپولیس فرق نگذارید

دیگر خبرها

  • ستاره نیویورک نیکس در کنار بزرگان NBA
  • مسی بازیکن ماه لیگ آمریکا شد؛ یکه‌تازی فوق‌ستاره در ینگه دنیا
  • مورایس: به سود استقلال بازی کردیم!
  • یازده ستاره تیم ملی ایران که زود خاموش شدند
  • جاه‌طلبی هالیوودی‌ها؛ ظرفیت ورزشگاه رکسهم به 50 هزار نفر افزایش می‌یابد
  • خبر بد برای تاتنهام: پایان فصل ستاره آلمانی!
  • ناراحتی ستاره بارسا از لوا: نگذاشت من گل بزنم!
  • کاپیتان بایرن پشت ستاره کره: فوتبال همین است
  • بادشتوبر: هری کین باید ثابت کند مرد بازی‌های بزرگ است
  • جدال شمس‌آذر و پیکان در غیاب 4 ستاره!